Style Definitions tableMsoNormalTable msostylenameTable Normal msotstylerowbandsize0 msotstylecolbandsize0 msostylenoshowyes msostylepriority99 msostyleqformatyes msostyleparent msopaddingalt0in 54pt 0in 54pt msoparamargintop0in msoparamarginright0in msoparamarginbottom100pt msoparamarginleft0in lineheight115 msopaginationwidoworphan fontsize110pt fontfamilyCalibrisansserif msoasciifontfamilyCalibri msoasciithemefontminorlatin msohansifontfamilyCalibri msohansithemefontminorlatin msobidilanguageFA روباه و تاك روباه بی دندان پیری آمد کنارتاک خشکی سالخورده وطعنه می زد که فلانی امسال تابستان خوبی ست اینسان که می بینم دراین باغ گویا کلاغ تنبلی مغز توخورده هرسال صدها خوشه انگور مانند می شد آویزان زسینه ت امسال گویا خواب خرگوشی ت برده شاید که تابستان امسال روزی تورا به فراموشی سپرده؟ وکس چه می داند و شاید بخت تو مرده؟ وتاک خشکیده نگاهی به خودش کرد به قوزهای بی شمارش می خواست قامت را کند راست مانند دوران جوانی اما نمی شد گویا کسی این را نمی خواست زیرا که درد ساقه اش این را نمی خواست گفت ای برادردست بردار پاشیدی ازحرفت نمک بر زخم کاریم دل را به حال خویش بگذار یک شب که من خوابیده بوده بودم درخواب
Style Definitions tableMsoNormalTable msostylenameTable Normal msotstylerowbandsize0 msotstylecolbandsize0 msostylenoshowyes msostylepriority99 msostyleqformatyes msostyleparent msopaddingalt0in 54pt 0in 54pt msoparamargintop0in msoparamarginright0in msoparamarginbottom100pt msoparamarginleft0in lineheight115 msopaginationwidoworphan fontsize110pt fontfamilyCalibrisansserif msoasciifontfamilyCalibri msoasciithemefontminorlatin msohansifontfamilyCalibri msohansithemefontminorlatin msobidilanguageFA سال سال با کالسکه ای دیگر با چهار اسبش به سمت شهر می آید ناگواری ها می روند از یاد و می آیند با جهاز شادی و لبخند رستگاری ها شاید آن سالی که می گویند می آید؟ شاید آن سالی که میگویند روزی می کشد بیرون از دهان اژدهای شهر مردم را آنچنان که باور بارانی ابر سخاوتمند از میان خاطرات خاک گندم را شاید آن سالی که در آن زود گرچه دیر دست مشکوکی که آمد از ورای قرن به نگاه عاشق این باغ ناخن زد قطع خواهد کرد آن را كينه ي زنجیر شاید آن سالی که می گویند روزهامان باردار اتفاقی نوست اتفاقی مثل لبخندی که می خواهد مثل سیلاب از سر راهش سنگ های کینه را یک باره بردارد تا خودش در خلوت یاد رفیقان پای بگذارد مست و بی پروا چون
Style Definitions tableMsoNormalTable msostylenameTable Normal msotstylerowbandsize0 msotstylecolbandsize0 msostylenoshowyes msostylepriority99 msostyleqformatyes msostyleparent msopaddingalt0in 54pt 0in 54pt msoparamargintop0in msoparamarginright0in msoparamarginbottom100pt msoparamarginleft0in lineheight115 msopaginationwidoworphan fontsize110pt fontfamilyCalibrisansserif msoasciifontfamilyCalibri msoasciithemefontminorlatin msohansifontfamilyCalibri msohansithemefontminorlatin msobidilanguageFA شب شب بود روشن رفتم ببینم که چه چیزی به چیزهای دیگری پیوند می خورد؟ رفتم ببینم که نیایش ماهی خواب چند حوض چشم تر را آرام مثل کاه برمی داشت می برد؟ رفتم ببینم که تماشا بین کدامین چشم ها تا جلوه ی گل می ساخت ازبرداشت های عاشقانه از جنس آیات فریبای خدا پل؟ آیا سلام دره بر بال نسیمی به گوش نعناع های وحشی می رسد باز؟ شوق رهایی را هنوزم می شد آیا حس کرد بربال کبوترهای پرواز؟ آیا هنوزم مرغ شادی برشاخه ی لبخند مردم می نشیند؟ حتی اگر پس مانده ی توفانی از غم در باغ ذهن شهر پنهان بوده باشد حتی اگر وقتی که از هجرت پرستو می آید او را هیچ نقاشی نبیند؟ دیدم درودی که می آمد از دلی گرم از چارراه همدلی می رفت آرام می
Style Definitions tableMsoNormalTable msostylenameTable Normal msotstylerowbandsize0 msotstylecolbandsize0 msostylenoshowyes msostylepriority99 msostyleqformatyes msostyleparent msopaddingalt0in 54pt 0in 54pt msoparamargintop0in msoparamarginright0in msoparamarginbottom100pt msoparamarginleft0in lineheight115 msopaginationwidoworphan fontsize110pt fontfamilyCalibrisansserif msoasciifontfamilyCalibri msoasciithemefontminorlatin msohansifontfamilyCalibri msohansithemefontminorlatin msobidilanguageFA قتل تدریجی که دیده پلنگی پلنگی بگیرد؟ که دیده که روزی میان دوتا گرگ جنگی بگیرد ؟ که دیده عقابی کند ترک خانه واز بهر روزی عقابی دگر را برد آشیانه ؟ شگفت آوری ای پل واژگون کجا باغ وحش و کجا گشته شهر؟ بگو من نمی دانم آخر چرا؟ کسانی که همنوع خود می خورند چه آزادووحشی به پشت قفس پلنگی که هرگز نخورده پلنگ و گرگی که با مثل خود هیچ وقت نکرده است جنگ درون قفس ها به سر می برند تما شا گه نوع وحشی ترند نگو که شغالان سر قله اند وچوپان ته دره ی گیجی است سخن از پلنگ وسگ و گرگ نیست جهان مملو از قتل تدریجی است
Style Definitions tableMsoNormalTable msostylenameTable Normal msotstylerowbandsize0 msotstylecolbandsize0 msostylenoshowyes msostylepriority99 msostyleqformatyes msostyleparent msopaddingalt0in 54pt 0in 54pt msoparamargintop0in msoparamarginright0in msoparamarginbottom100pt msoparamarginleft0in lineheight115 msopaginationwidoworphan fontsize110pt fontfamilyCalibrisansserif msoasciifontfamilyCalibri msoasciithemefontminorlatin msohansifontfamilyCalibri msohansithemefontminorlatin msobidilanguageFA شاخه ی گیلاس بگذار که مرغ آرزوهایم بر شاخه ی گیلاس تو بنشیند تا دیو قساوتم از این سینه بگریزد واحساس تو بنشیند بگذار که مرمر سپید ابر به چهره ی غمناک زمین ریزد بگذار که معنای طراوت را بر گردن شاخه ها بیاویزد آن چیست که در بوته ی خشم تو چون سایه ی غصه شکل می گیرد آنگاه به باغ سبز لب هایت با رویش هر ترانه می میرد؟ نگذار که حاجی نگاه من از قبله ی چشم تو جدا گردد نگذار که بره ی امید من قربانی نازهای تو گردد بگذار دخیل سبز خواهش را بر قفل ضریح قلب تو بندم تا آب و هواو خاک وآتش وار با روح بلند تو بپیوندم 1382
Style Definitions tableMsoNormalTable msostylenameTable Normal msotstylerowbandsize0 msotstylecolbandsize0 msostylenoshowyes msostylepriority99 msostyleqformatyes msostyleparent msopaddingalt0in 54pt 0in 54pt msoparamargintop0in msoparamarginright0in msoparamarginbottom100pt msoparamarginleft0in lineheight115 msopaginationwidoworphan fontsize110pt fontfamilyCalibrisansserif msoasciifontfamilyCalibri msoasciithemefontminorlatin msohansifontfamilyCalibri msohansithemefontminorlatin msobidilanguageFA زاغ درسکوت اشتباه باغ شعر بی درد خودش را باز می خواند غرق در کیف توهم ، زاغ زاغ دیوانه او در این بازی استنادش به تبسم های معنی دار زالوهاست توی این تقوای بی جای بزرگانی که بیهوده نقش آنها نقش ترسوهاست پیش بینی می شود اما بزودی داستان زاغ به زباله دان تاریخ توهم می شود ملحق عادت دنیاست ، دنیای بنی عادت دائماً در گوش من می گوید این را ، آه مستند به فکر زالوها نخواهد برد راهی تا حریم حق گر که این زرافه ها گردن بر افرازند می توان دید از همین تپه گرد وخاک تند غوغائی که درآن می گریزاند شیرهایی از حقیقت گورخرها را
آخرین جستجو ها